http://atm733.ir/?ref=1394459779 سخن
 
درباره وبلاگ


زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ، ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 77
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 84254
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



تانیا




من همی دارم سخن با تو ؛ فقط با تو !
نه کس خواهم که گوشش بر در دیوار دل باشد
نه کس خواهم که گوید با تو خواهد بود !
بیا خواهم سخن گفتن ز تنهایی ، ز بی تابی
چه گویم ؟ از کجا گویم ؟
مگر در این زمان جایی برای درد دل گفتن به جا مانده ؟
مگر با هر کسی شاید زبان دل
نمی دانم چرا ؟ با تو همی گویم : چرا ؟
مگر عشق و صداقت از میان مردمان این دیار پر تلاطم رخت بر بسته ؟
که همچون مار بر دور عزیزان چنبری از کینه و ماتم گرفته ؟
دل من ! ای تو همراه تمام سختی دوران تنهایی !
ای تو همراز تمام حرفهای پر ز تنهایی !
تو خود گو ، تو خود گو
چرا نداری فرصتی یا مهلتی !؟
چرا هیچت نمی خوانند ؟!
چرا پیشت نمی مانند ؟!
نگویم بیش از این ،
جانا ! نگویم تا تو هم پیش خودت ،
باز به امید کسی باشی
که در نزد تو آسوده نشیند
که در پیش تو از رفتن نگوید
که آری یار با عشق و صفا باشد
که همراه تو تا اخر دنیا به جا ماند
تا نگویی با من آری ، من همی فهمیده ام چرا گویند دنیا دو روزی بیش نیست !
چون که هر کس را بداری دوست از روی صداقت
به تو گوید:

که من تا آخر دنیا ، نخواهم رفت از برت جانا ...... !!



یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:عشق, من و تو ,تنهایی , :: ::  نويسنده : شیوا

با قلم موی سکوت

می کشم نقش تو را بر دیوار

نقشی از لحظه خوب دیدار

و به آن رنگ وفا خواهم زد

بعد از آن با قلم ساده عشق

می نویسم که دلم آینه بود

در نبود تو به پای تو نشست

می نویسم که غرور و دل من

زیر پای تو برای تو شکست

 



جمعه 6 اسفند 1389برچسب:دوستت دارم, :: ::  نويسنده : شیوا

به خانه مي رفت
 با كيف
و با كلاهي كه بر هوا بود
چيزي دزديدي ؟
مادرش پرسيد
 دعوا كردي باز؟
 پدرش گفت
 و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد
به دنبال آن چيز
 كه در دل پنهان كرده بود
 تنها مادربزرگش ديد
گل سرخي را در دست فشرده كتاب هندسه اش
 و خنديده بود



پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:کودکی , گل سرخ, :: ::  نويسنده : شیوا

امشب بغض تنهایی من دوباره می شكند

چشمانم بس که باریده تحمل نور مهتاب را هم ندارد

آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده

خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته

روبروی آینه نشسته ام .... آیا این منم؟!!!

شکسته... دلتنگ... تنها... تو با من چه کردی!؟؟؟

شاید این آخرین زمزمه های دلتنگیم باشد

دیگر هیچ نخواهم گفت ... اما منتظرم...

انتظار دیدن دوباره ی تو برای من اکسیر زندگیست

پس برگرد عاشقانه برگرد برای همیشه
 



چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:عاشقانه, :: ::  نويسنده : شیوا

                                (خشن اتره اهرمزدا)

 

 

در مورد هجوم تازیان به ایران و پیامدهای آن بسیاری از پژوهندگان تاریخ ایران کتابهایی نوشته اند که هریک با توجه به نگرش و عقاید خود به این واقعه پرداخته اند.آنچه که در کتابهای درسی مدارس به آن پرداخته شده این است که کلیه ایرانیان با آغوش باز پذیرای دین تازه و سروری عربهای بدوی بر ایران بوده اند و عربها بدون هیچ خشونت و خونریزی وارد ایران می شوند.اما آیا این تمام واقعیت است؟بی شک اگر کمی درباره این مقطع تاریخی کنجکاوی کنیم در می یابیم آنچه که به عنوان تاریخ به خورد ما داده اند و هنوز هم می دهند چیزی جز واژگونه ای از یک رخداد تاریخی نیست.برای اینکه ببینیم در این مقطع از تاریخ ایران، بر ایران و ایرانی چه گذشته نخست باید شرایط آن روزگار ایران و همسایگان آن بویژه تازیان را مورد بررسی قرار دهیم. برای این کار از کتاب دو قرن سکوت کمک میگیریم.دکتر زرین کوب شرایط را این گونه روایت می کند: در آن روزگاران که هیبت و شکوه دولت ساسانی سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازه های قسطنطنیه به بیم و هراس می افکند، عربان نیز مانند سایر مردم (انیران) روی نیاز به درگاه خسروان ایران می آوردند و در بارگاه کسرا چون نیازمندان و درماندگان می آمدند و گشاد کار خویش را از آنان می طلبیدند.پیش از این نیز به درگاه شهریاران ایران جز از در فرمانبرداری در نیامده بودند. پیش از اسکندر (گجسته) بیابان عرب در زمره سرزمینهایی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت.



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهان خانه جانم
گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره پیچید
عطر صد خاطره خندید



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد ، وقتی می گفتند چرا دیر می آیی ؟ جواب می داد یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم ،برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر سر کار نیاید ...

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود

یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود ...

مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد ، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست .

یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده اند ...

مرد نشسته بود و فکر می کرد باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می کرد ! ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد !

 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

در انتهای تنهایی خویش ... بین ماندن و رفتن ... بین بودن و نبودن ... بین نیاز و
استغنا ... بین خاموشی و فریاد ... رفتن را برمیگزینی !

حسی گنگ و نامفهوم با معنایی به وسعت اندوه تو را در بر می گیرد و بغضی خاموش

گلویت را می فشارد. میشکنی ... میشکنی و از مرور خاطره ها خیس میشوی !
می دانی در زیر لایه های سکوت و فراموشی خواهی پوسید . می دانی در زیر لایه های

سکوت و فراموشی خواهی پوسید.

می دانی در چشم این رهگذران غریبه مهجور خواهی ماند. آری خوب می دانی

که از خستگی حرف های بر دل مانده مچاله خواهی شد ... ولی رفتن را بر می گزینی.
می دانی دوباره باید پشت این حصارهای تودرتو خالی برای بودن تلاش کنی و باز با این

روزمرگی بیهوده بجنگی اما رفتن را بر می گزینی!
می روی و سکوت پیشه می کنی و آنقدر غرق در این سکوت می شوی که می خواهی

سکوتت را فریاد کنی! .... با تمام وجودت فریادکنی! .... با تار و پودت!
پس دوباره باز میگردی .... ولی می دانی آری خوب می دانی که سکوت را نمی توان فریاد زد.
و ای کاش کسی معنای این سکوت را می فهمید!

 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:معنی سکوت, کاش, :: ::  نويسنده : شیوا

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ....

 به فکرتم....

     به یادتم

                               زنده به انتظارتم ....

تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است...

دلتنگي از کسي که دوستش داشتم و عميق ترين درد ها و رنجهاي عالم را در رگهايم جاري کرد !

درد هايي که کابوس شبها و حقيقت روزهايم شد٬ دوری از تو حسرتي عميق به قلبم آويخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهاي دردناک داغ ستم پوشاند . 

 دلتنگی براي کسي که فرصت اندکي براي خواستنش ٬ براي داشتنش داشتم.    

دلتنگي از مرزهايي که دورم کشيدند و مرا وادار کردند به دست خويش از کساني که دوستشان دارم کنده شوم .

در انسوي مرزها دوست داشتن گناه است ٬ حق من نيست ٬ به اتش گناهي که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند .

رنجي انچنان زندگي مرا پر کرده است٬ آنچنان دستهاي مرا از پشت بسته است٬ آنچنان قدمهاي مرا زنجير کرده است که نفسهايم نيز از ميان زنجير ها به درد عبور مي کنند . . . 

دوست داشتن تو چنان تاوان سنگيني داشت که براي همه عمر بايد آنرا بپردازم ... و من این تاوان سنگین را با جان و دل پذیرا شدم .            

همه عمر ٬ داغ تو بر پيشاني و دلم نشسته است و مرا می سوزاند .   

تو نمايش زندگي مرا چنان در هم پيچيدي که هرگز از آن بيرون نيايم. . . آنقدر دلتنگ دوريش هستم .. آنقدر دلتنگ سرنوشت خويشم .. آنقدر دل آزرده عشق تو هستم که همه هستيم را خوره بي کسي و تنهايي مي جود . . . 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

 

 

برای هضم لحظه ای که آغازش از تو نوشتن است دست کم باید چند نفس عمیق کشید و به تمام قد در برابر خاطره ات ایستاد و تعظیم کرد و شکست و نوشت ، تمام این کارها را کرده ام و حالا واجد شرایطم برای از تو نوشتن

خیلی روز می شد که حتی هیچ چیز ، برایت پاره هم نکرده بودم چه برسد به اینکه بنویسم . اما امروز بی جهت دلم هوای آزارهایت را کرد هوای بی پاسخی ها . جسارت نباشد ، ادب رسم بزرگی از آئین نامه نگاری ست ، اما تو خیلی اشک مرا در آوردی کم دیدی و کلی هم ندیدی و حتی کسی نگذاشت خبرت شود . مهم نیست

حقیقتش تازگی ها حس می کنم هیچ چیز نیستم ، هیچ چیز در برابر تو که همه چیزی ، در برابر تو همه کس هم هیچ نیست و هیچ تنها هویتش را حفظ می کند ، گر چه اگر لغتی از هیچ کمتر پیدا شود هیچ هم ، برای خود جایگزینی پیدا می کند . همه به تو که می رسند خودشان ، هویتشان و وجودشان را فراموش می کنند ، گم می کنند . می خواهم دست از سرت بردارم و بر چشمانت بگذارم تا خورشیدِ روشنِ دو چشمت ذوب کند حجمِ اسیرِتنهاییِ مردابیِ مرا



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:خدا, گفتگو با خدا, :: ::  نويسنده : شیوا

نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،
آب از پياله و پروانه از پسين،
ترانه از کودک و تبسم از لبان مان گرفته ايد،
با روياهامان چه مي کنيد !

ما رويا مي بينيم و شما دروغ مي گوييد...
دروغ مي گوييد که اين کوچه ،بن بست و
آن کبوتر پربسته ، بي آسمان و
صبوري ستاره بي سرانجام است.
ما گهواره به دوش از خوفِ خندق و
از رود زمهرير خواهيم گذشت.
ما مي دانيم آن سوي سايه سارِ اين همه ديوار
هنوز علايمي عريان از عطر علاقه و
اغوان پيداست.
سرانجام روزي از همين روزها برمي گرديم
پرده هاي پوسيده ي پرسوال را کنار مي زنيم
پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر مي دهيم
که آن سوي سايه سار اين همه ديوار
باغي بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و
نم نم باران باقي ست.

ستاره از آسمان و باران از ابر ،
ديده از دريا و زمزمه از خيال ،
کبوتر از کوچه و ماه از مغازله ،

رود از رفتن و آب از آواز آينه گرفته ايد ،
با روياهامان چه مي کنيد ؟

ما رويا مي بينيم و شما دروغ مي گوييد ...
دورغ مي گوييد که فانوس خانه شکسته و
کبريتِ حادثه خاموش و
مردمان در خوابِ گريه اند ،
ما مي دانيم آن سوي سايه سار اين همه ديوار،
روزني روشن از روياي شب تاب و ستاره روييده است
سرانجام روزي از همين روزها
ديده بانانِ بوسه و رازداران دريا مي آيند
خبر از کشفِ کرانه ي ارغوان و
آواز نور و عطرعلاقه مي آورند.

حالا فرض که:
سايه از درخت و
خواب از مسافر ،
بوسه از باران و
غنچه از چراغ ِ نرگس گرفته ايد،
با روياهامان چه مي کنيد !؟

 
                                              سيد علي صالحي

 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:سید علی صالحی , :: ::  نويسنده : شیوا

                                    

به ده‌ر به ده‌ري يان له مالي خوم                       له خاکي عه‌ره‌ب ،له ئيران و روم

 

کوک و پوشته بم، رووت و رجال بم                  کوشکم ده‌قات بي ، ويرانه مال بم

 

ئاواز رزگار بم شادان و خه‌ندان                        يان زه‌نجير له مل له سووچي زيندان

 

ساغ بم جه‌حيل بم بگرم گوي سوانان                يان زار ونزار له نه‌خوشخانان

 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمياد                                               ليلي مرد از غم دوري چرا مجنون نمياد                                                              روي ماهش کجا پنهون شده،اون رفته کجا؟                                   چرا از اون ور ابرا ديگه بيرون نمياد؟

نيَتت رو واسه فال قهوه کردم ولي حيف                                          عکس چشماي قشنگت توي فنجون نمياد

منو کشتي تو با اون خنجر دوريت عجبه                                          چرا از اين دل ديونه يه کم خون نمياد؟

مگه تو بي خبري مومو پريشون مي کنم؟                                         دل تو حتي واسه موي پريشون نمياد؟



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا
مقاوم ترين ماهيچه در بدن زبان است

 

جليقه ضد گلوله،ضد آتش،برف پاک کن هاي شيشه جلوي اتومبيل و چاپگرهاي ليزري توسط زنان اختراع شدند

 

تنها غذايي که فاسد نمي شود عسل است

 

نظير اثر انگشت اثر زبان هر شخص نيز متفاوت است

 

فاصله بين مچ دست تا آرنج برابر با طول کف پا است

 

قلب شما  روزي 101000 بار مي تپد

 

کلسيم موجود در ماست ، مانع ايجاد سرطان روده مي شود

 



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: ::  نويسنده : شیوا